مدير

پته ريزون ، البته اگه پته اي باشه …

Posted on: اکتبر 26, 2007

اول ممنون از خانم محتشمي كه منو به اين بازي دعوت كردن .

دوم اينكه من از اين بازي بدم مياد ولي شما باور نكنيد .

سوم اصل مطلب : من كيستم ؟ عجله نكنيد ، بزاريد تمركز كنم . الآن مي گم .

خودتو معرفي كن : من ياسرم از نوع حمزه لوي آن . من دانشجويم از نوع مديريت ان . من متولد زمستان 64 ام از نوع يلداي ان . من سال هاست كه در تهرانم اما از نوع شهرستاني آن والبته از نوع ملايري آن . شعرو ادبيات و بخصوص ترانه ، موسيقي و ساز و بخصوص ويولن ، فناوري اطلاعات و آي تي و بخصوص تجارت الكترونيك علاقمندي هاي ويژه ام را تشكيل مي دهند و اگر بقيه علاقه مندي هايم را مي خواهيد بدانيد به مثنوي هفتاد من رجوع كنيد .

غذاي مورد علاقه : فقط قرمه سبزي . يه روز از دانشگاه اومده بودم خونه مامانم قيمه درست كرده بود با حالت عصباني گفتم : ماماناي مردم واسشون قرمه سبزي درست مي كنن تو چه جور ماماني هستي … . بيچاره همين طوري ماتش برده بود آخه ديروزش قرمه سبزي داشتيم .

موسيقي مورد علاقه : به اكثر سبك ها علاقه دارم البته بيشتر محتواي ترانه نظر منو جلب مي كنه . از قديمي ها فرهاد و فريدون فروقي و از جديد ها حميد حامي ، شادمهر عقيلي و بعضي از تك آهنگ ها از بعضي خواننده ها .

بدترين ضد حالي كه خوردي :چند سال پيش كامپيوترم خراب شد تعمير كاره گفت مادربردش سوخته ، بعد بردش و يه هفته بعد اوردش و گفت درستش كردم و 70 هزار تومان ازم گرفت . فكر مي كنيد ضد حال چي بود ؟ بله مادربرد رو عوض نكرده بود بلكه فقط بايوس رو آپديت كرده بود . البته بعدش حالشو گرفتم ولي اين قضيه باعث شد چنان با كامپيوتر گره بخورم و ته توش درآرم كه … .

بزرگترين قولي كه دادي : قول دادم كه دگر مي ننوشم هرگز … بجز از امشب و فردا شب و شب هاي دگر … راستش تا حالا آنچنان قول بزرگي به خودم ندادم .

ناشيانه ترين كاري كه كردي : سر كنكور نيم ساعت خوابيدم و بعد مراقب بيدارم كرد .

بهترين خاطره زندگيت : قبولي در دانشگاه و يه چيز ديگه .

بدترين خاطره زندگيت : تصادف دايي بزرگم كه رفت تو كما و وقتي برگشت ديگه نتونست با دنياي اطرافش ارتباط برقرار كنه . معلوليت زهني .

شخصي هست كه بخواي ملاقاتش كني : با اين كه مي دونم غير ممكنه ولي اگه تو چارچوب در خونم مي يومد ديگه چيزي از خدا نمي خواستم . اين يك آرزوي كاملا ماديه .

براي كي دعا مي كني : راستش بيشتر براي خودم . بعضي وقت ها هم …

وضعيت در 10 سال آينده : احتمالا ده سال ديگه 4 سال هست كه دكترا گرفتم و خيلي با كلاس شدم و …. تو همين مايه ها ديگه .

چهارم دعوت ديگران براي ادامه بازي : دوست خوبم قاطي پاتي ، سماع هميشه غايب ، آقاي endless love چهل و سوم ، آقا جواد عزيز و همه آنهايي كه دوست دارند شركت كنند .

11 پاسخ to "پته ريزون ، البته اگه پته اي باشه …"

چه جالب بود ناشيانه ترين كارتان ! بنده هم سر جلسه كنكور تو همين مايه ها بودم .
براي دايي تون واقعا متاسفم . خدا شفاشون بده .

مدير : ممنون

مرسي از اجابتت ! ولي شما هم پته چنداني بيرون نريختيد !!

مدير : من كه گفتم آنچنان پته اي نداشتم كه حالا بيام بريزمش . شما هم اگه براتون جذابيتي داره مي تونيد بپرسيد سعي مي كنم جواب بدمو در ضمن ممنون از شما كه منو دعوت كرديد

آق مدیر میبینم که پته ات رو آبه!
اتفاقا بنظرم صادقانه ترین نوع پاسخگویی رو انتخاب کردین.یعنی کل پته تون رخته رو آب.
راستی منم ندای شما رو لبیک گفتم پته پاشی کردم.

مدير : ممنون جواتي . شجره نامت هم خيلي با حال بود والا من كه مشكلي نداشتم اخه تو چرا عقيم شدي‌؟

آقا مشکوکه! آرزوی مادی؟… اون کیه براش دعا میکنی؟‌ها!… یالا بگو تا برات پرونده تشکیل ندادم!

مدير : شبستان جان ما يه چيزي گفتيم با كلاس جلوه بديم ولي شما هم مشغول تشكيل پرونده باش ، خدا رو چه ديدي

با اون خواب باید قبول شدن در کنکور بهترین خاطرت باشه

مدير : آخه بس كه نخونده بودم خيالم از خودم راحت بود . فكر كنم بي استرس ترين كنكور دهنده ي اون سال بودم

شادمهر رو دوست دارم و باهاش خیلی موافقم ، 10 سال بعدتم که دکتر شدی …

مدير : الهي شكرت خدا بلاخره يكي هم پيدا شده با ما موافق باشه . ممنون

سلام،
الان هم خیلی با کلاسی 🙂 چرا 10 سال دیگه.

مدير : هر دم از اين باغ بري مي رسد . تي ان تي جان خوش اومدي . قدم رنجه كردي .

من هم دفعه ی اول این احساس رو داشتم ولی چند روز که گذشت و با خودم فکر کردم یک جنبه های جدیدی توش کشف کردم که پایه ی اوهام شدم

مدير : كمال جان معلومه خيلي به اين گروه علاقه داري البته حق با شماست يه كم عجولانه ( فقط يك دقيقه اش رو گوش كردم ) اون كامنت رو گذاشتم . مثلا در مورد محسن نامجو هم من چند بار اول خوشم نيومد ولي الان هر روز گوش مي كنم . اينم شايد اون طوري باشه

آق مدیر دست رو دلم نزار که خونه.
بیخیال.
شاید به این خاطر که زیاد با بروبچه های وبلاگی ارتباط برقرار نمیکنم عقیم شدم.
شاید چون زیاد حوصله ی کامنت گذاشتن ندارم اینطور شده.
شاید چون زیاد وبلاگای دیگران رو نمیخونم به این مرض مبتلا شدم.
واسه همین کسی رو نمیشناختم که به بازی دعوتش کنم.
پس من عقیمم.
البته دوستان سوئ استفاده نفرمایند. فقط در همین زمینه به این مرض دچارم!!!
لطفا تعمیم ندید.

مدير : نترس ما از نقاط ضعف دوستانمان كه سوئ استفاده نمي كنيم

دهکده جهانی راه اندازی شدwww.emad20.com

مدير : آقا عماد اميدوارم هميشه موفق باشيد

هر كه ترسد ز ملال اندوه عشقش نه حلال سر ما و قدمش يا لب ما و دهنش

سلام ياسر جان بهت تبريك ميگم وب لاگت خوب گرفته . ميدوني اينقدر بچه مثبتي كه هيچ كس باور نميكنه بزرگترين خلافهاي عمر يه ادم اينا باشه … يه ذره خلاف كن ديگه
شعر بالا رو جدي بگير
واسه كسي كه دوست داره كسي رو ملال يه چيز هميشگيه و بوسه يا قدم روي سر گذاشتن واسش فرقي نميكنه
قند اميخته با گل نه علاج دل ماست بوسه اي چند بياميز به دشنامي چند

مدیر : سلام جیگر . ما هفت ساله دوست شماییم اگه خلافمون این شکلیه دلیلش چارتا رفیق خوب مثل تو بوده . تو بیا همین جا از خلافات بنویس شاید ما هم ترغیب شدیم . تو کامنت قبلی هم نوشتم بابا عشق و عاشقی کدوم بود ( من فقط تو رو دوست دارم ) گفتم یکم کلاس کار بالا بره . البته انگار اثر هم گذاشته برامون راهنمایی های ادیبانه از خودتون در کردید . ولی حالا فرض محال که محال نیست اگه هم خبری بود می دونی جوابتو چی می دادم

دو هزار ملک بخشد شه عشق هر زماني / من از او به جز جمالش طلبي دگر ندارم
به اونی هم که عاشقش شدم می گفتم
لازم نيست مرا دوست داشته باشي، من تو را به اندازه هر دويمان دوست دارم
فقط امیدوارم هیچ وقت مصداق شعر زیر نباشیم

اي واي چه کودکانه بد نام شـديـم

تا دربرعشق ِ بي هدف رام شديم

آخر ز علـي چـگونه ما يـاد کنـيم

وقـتي کـه اسير زلف قـطام شديـم
* به کسره زیر عشق توجه کن

برای grayidea پاسخی بگذارید لغو پاسخ

مدير

داني از زندگي چه مي خواهم ؟ من تو باشم...تو...پاي تا سر تو . زندگي گر هزار باره بود بار ديگر تو ... بار ديگر تو

آبونه شوید

بيشترين كليك شده ها

  • هیچکدام

بينندگان

  • 22٬929 نفر